چند کلمه در مورد "نوروز"
حسن معارفی پور

 

آنچه امروز نوروز نام گرفته چیزی نیست جز سال جدید شمسی! بسیاری از دوستان ناسیونالست و چپ ناسیونالیست در بیانیه ها و مطالبشان می نویسند که "نوروز و سال نو" مبارک. راستش آدم نمیداند این را به پای حماقت بنویسد یا انتخاب سیاسی! ولی جدا از حماقت و سواد نازل سیاسی بسیاری از نیروهای موسوم به اپوزيسیون، در این مورد به نظر من انتخاب سیاسی است که دخیل است، نه بی سوادی سیاسی!

 راستش تا جایی که به یاد داشته باشم زمانی که در تشکیلات کردستان حزب موسوم به کمونیست ایران بودم، در مورد سنت های پوسیده یی که این جریان به مثابه ی یک جریان چپ ناسیونالیست انها را ارج می نهاد، بارها مواضع خودم را به صورت شفاهی بیان کرده و اعلام کردم مراسمی از قبیل مراسم "نوروز" یک مراسم کاملن ارتجاعی و بی ربط به هر نوع تفکر و جنبش مترقی است.

پاسخ این چپ راست این بود که بلاخره مردم باید بهانه یی برای خوشی کردن داشته باشند و نوروز هم یک بهانه است. راستش نوروز در واقع تداعی کننده ی نوعی از ناسیونالیسم کورد و ایرانی که به زرتشتی گری و آتش پرستی و خزعبلاتی از این قبیل مربوط است و کوچکترین ربطی به ازادی خواهی و خوشی انسان کمونیست ندارد. همان طور که مراسم های مختلف مذهبی مانند سال نو میلادی و میلاد مسیح و واین ناختین( (weihnachten در کشورهای اروپایی (مراسمی به مناسبت سالگرد میلاد مسیح که حدودا یک ماه طول می کشد)، هر کدام از دیگری ارتجاعی تر و مخدر تر هستند.

آنچه برای من جای تعجب است این است که اهمیت مراسم "نوروز" برای برخی از نیروهای موسوم به کمونیست و چپ مهمتر از نیروهای مرتجع و ناسیونالیست است. این سنت پوسیده با اشکال مدرن هر ساله در بین ایرانیان و ناسیونالیست های کورد و چپ برگزار شده و با روشن کردن آتش های بزرگ و رقص به دوران مرتجع بودن خود و پیروی کورکورانه از زرتشتی گری یا هر مخدر دیگری را  نشان می دهند. راستش بهانه هایی که نیروهای مختلف برای قدردانی از این روز اعلام می کنند بیربط و مزخرف است. انها اعلام می کنند که مردم باید بهانه یی برا خوشی داشته باشند یا این روز را تبدیل به روزی علیه جمهوری اسلامی کنند. به نظر من این دلایل بسیار احمقانه و سطحی است. مردم اگر بخواهند علیه رژیم کثافت اسلامی مبارزه کنند چرا چنین روزهای پوسیده و منسوخی را انتخاب کنند؟! بسیاری از نیروهای موسوم به اپوزسیون چپ، زمانی که مردم در روزهای تاسوعا عاشورای سال 88 به خیابان ریختند و به فراخوان دلقکهایی مانند موسوی و کروبی پاسخ دادند، اعلام انقلاب کردند و گفتند که رژیم رفت و انقلاب شد و همه چی تمامه و فردا آنها در تهران دست در دست برادر موسوی و کروبی و خواهر زهرا خواهند نهاد و سوسیالیسم سبز را با کمک آنها پیاده خواهند کرد.

در آن دوران درک روشنی از سطح مبارزه، شکل مبارزه، و چگونگی مبارزه علیه رژیم کثافت سرمایه داری اسلامی وجود نداشت و هم اکنون هم وجود ندارد. به نظر من انتخاب روز تاسوعا عاشورا برای مبارزه از جانب نیروهای مرتجع سبز اگاهانه و پیروی دیگر نیروهای موسوم به اپوزسیون کاملن ارتجاعی بود. اگر مردم اعتراضی به این نظام دارند باید تلاش کنند ابزار مناسب را برای اعتراض خود به کار گیرند. ما که ماکیاولیست نیستیم اعلام کنیم هدف وسیله را توجیه می کند. اتفاقن بایستی برای رسیدن به هدف انقلابی ابزار انقلابی به کار برد نه ابزار ارتجاعی. من شخصن با این تحلیل های پوک و بی استخوان مخالفم که باید در هر شرایطی و هر حرکتی شرکت کرد و از هر ابزار برای رسیدن به هدف بهره گرفت. من به مثابه ی یک کمونیست برای رسیدن به قدرت سیاسی نمی توانم از گازهای شیميایی در جنگ داخلی استفاده کنم. هر چند هدفی که دارم انسانی باشد، اما بهره گرفتن از ابزار ضد انسانی و دست بردن به نسل کشی انسان ها انسانی بودن خود هدف را زیر سوال می برد.

نیروهای مرتجع، عقب مانده و بی ریشه یی چون مجاهد و ناسیونالسیت پرو غرب و قوم پرست درک ماکیاولیستی از "مبارزه" دارند.

آنچه در برخورد بسیاری از نیروهای موسوم به چپ غائب است، درک طبقاتی از مبارزه، و شکل مبارزه، سرنگونی انقلابی و غیره است. انچه زیاد است تحلیل های هپروتی و بی ربط ماوراء طبقاتی و پوپولیستی است.

در مورد نوروز هم به مثابه ی یک روز تاریخی اما ارتجاعی این نیروها درکی به غایت ارتجاعی و ناسیونالیستی دارند. انها در این روز از رهبری احزابشان گرفته تا کادر و بدنه اتش بازی می کنند و می رقصند و می خورند و می نوشند و تبریک عرض می فرمایند و حال می کنند.

ولی زمانی که به موضع گیری در مورد مسائل طبقاتی و کمونیستی می رسد این چپ خاموش تر از همیشه است و تنها اعلام تعهد و وفاداری به مارکسیسم از کمونیسم این جریانات به جا مانده است.

واقعن شرم آور است که هنوز خیلی ها خود را چپ می دانند و چنین درک عقب مانده یی از مسائل دارند.

23.06.2012